تولدت مبارک عزیزم
عسلم فردا یا به عبارت درست تر امشب نیمه شب تولد توست . تمام لحظاتش رو به یاد دارم هرچند تو نا خواسته با آمدنت روزگار تلخی برام به ارمغان اوردی ولی خوب باعث شدی طرف را خوب بشناسم و بفهمم که کسی که قرار است به نوعی مدافع یا همان دیوار زندگی برای تکیه دادنم باشد از جنس کاغذ یازیافتی هم بی ثبات تر است و به آسونی سر کشیدن یه لیوان اب منو تنها می ذاره .آخه چیزی هم جز این یادش ندادند . یادش دادند با همه تهاجمی برخورد کنه و مخالفاشو حال تو هر زمینه ای به بدترین حالت جسمی و یا روحی شکنجه بدهد .خانواده ای که او در ان پرورش یافته دچار مریضی حسرت و حقارت و رقابت بودن و نشانه ای از محبت و انسان دوستی ندیده اند .
به هر حال متاسفم برای خودم که ناچارم تحمل کنم این زندگی رو .ولی تمام تلاشمو می کنم تو مثل او بزرگ نشوی و ریشه های مردانگی و حق شناسی رو در وجودت می رویانم. مطمئن باش غزیزم.
نمی خوام از احساس نفرتی که نسبت بهش رو دارم رو اینجا بگم.